همواره در خدمت مردم


اشاره :

راستش را بخواهيد مدتي بود مي خواستيم از كنار پزشك متعهد و مردم دوست كشورمان ـ دكتر حسين خطيبي ـ بگذريم كه همچون محمدتقي بهار ، بديع الزمان فروزانفر، جلال الدين همايي ـ ‌نام اش همواره در تاريخ معاصر ايران به زيبايي مي درخشد.

وي در طول 50 سال فعاليت اش ،‌مسئوليت هاي مختلف از قبيل معاونت و سپس رياست روزنامه هاي رسمي وابسته به مجلس شوراي ملي ، رياست كل دفتر نخست وزيري در زمان مصدق و نمايندگي مجلس و... در كنار 30 سال بعنوان مدير عامل «جمعيت شير خورشيد سرخ» سابق نامش را آنچنان برجسته نموده كه در اوايل انقلاب ، در تب و تاب اوليه او را دستگير مي نمايند و مدتي را در زندان بسر مي برد . تا اينكه در محاكمات متوجه مي شوند نه اينكه در طول 30 سال هيچ حقوقي از دولت نگرفته است ،‌بلكه حتا منزلي هم نداردو هيچ پس اندازي در بانك ها موجودي ندارد.

پس از آزادي در منزل همسرش كه دختر آيت الله كاشاني بود ، طبقه ي پايين آن مهد كودك و طبقه بالا را محلي براي زندگي بر مي گزينند. اگر چه بعدها از وي چه تجليل ها كه نمي شود و بياد و خاطر داريم كه در روز تشييع و خاكسپاري اش در امام زاده طاهر مهرشهر كرج ـ پيكر نازنين اش را در پرچم هلال پيچيده شده بود ـ آنهايي كه به زيبايي به گذشته پاك اش آشنايي داشتند و امداد گراني كه به حرمت نام بلندش مي گريستند و همچنين جمعيتي كه براي بدرقه اش آمده بودند ، قلم قادر به توصيف آن نيست . درست در همان روز روزنامه اطلاعات به نقل از استاندار وقت خراسان كه در دهه ي 40 زلزله اي در گناباد روي داده بود و شرح وقايع آن و حضور دكتر خطيبي در آنجا را بيان نمود و اظهار داشتند ، يك ماه تمام در همان منطقه حضور داشت و با مردم ابراز همدردي نمود. تا جايي كه شام و نهار را هر روز در يك چادر صرف مي نمودو زلزله زدگان از ترس اينكه مبادا شام يا نهار مهمان يكي از چادرها شود آنگاه خجل گردند ـ ‌شام و يا نهار نمي خوردند . اين پزشك دلسوز اينگونه زيست ونامي نيك از خود بجاي گذاشت.

جالب اينكه بدانيم ، لغت نامه دهخدا را به سفارش ايشان ـ در مجلس شوراي ملي بودجه گرفتند و به سرانجامش رساندند. مسئله ي حايز اهميت ديگر در خصوص عمل جراحي آن شب دكتر معين كه تا صبح بالاي سر ايشان ايستادند و مراقب امور بودند ،‌اگر چه آن جراحي پيچيده جواب نداد، اما در وصيت دكتر معين ، بعدها معلوم گشت آن چهار نفري كه براي نظارت لغت نامه اش تعيين نموده بود، يكي از آنها دكتر خطيبي بود. و نكته ي آخر اينكه در پي خواهد آمد زندانياني بودند كه بعد از سپري كردن زندان ممنوع الكار دولتي مي شدند.اما دكتر خطيبي به دور از چشم ساواك و دولت آنها را جذب در «شير خورشيد سرخ» سابق مي نمود.

مصاحبه يي كه درپي خواهد آمد كه بر مي گردد به خاطره ي عنايت الله رحيميان كه ما را به يادمان دكتر حسين خطيبي وصل مي نمايد و چون مهرماه است و سالروز دكتر خطيبي ـ گفتيم حال كه مصاحبه ي دكتر رحيميان را در دسترس علاقمندان قرار مي دهيم از كنار خدمات ارزنده اين پزشك مردم دوست هم گذشته باشيم :

همواره در خدمت مردم

گفت و گو : با دكتر عنايت الله رحيميان

دكتر رحيميان از جمله پزشكان مردم دوست و آرمان خواهي است كه همه ي زندگي پرفراز و نشيب خود را نه تنها صرف درمان بيماران ، ‌بلكه صرف اصلاحات در حوزه هاي پزشكي و اجتماعي گيلان كرده است .

با او در كتابخانه اش به گفتگو نشسته ام .

دكتر رحيميان با يادآوري خاطرات خود كه به راستي شنيدني ست خود نيز به وجد مي آيد ، صورت اش گل مي اندازد ، چشمان پر فروغ ، پر شور و نافذش و چهره اي كه هر لحظه نمايي تازه به خود مي گيرد اينك در مقابل من است .

اگر محدوديت زماني نبود شايد اين گفتگو ساعت ها به طول مي انجاميد . زيرا نه تنها من متوجه گذر زماني كه قرار بود يك ساعت باشد ،‌نبودم ،‌بلكه خود دكتر رحيميان عزيز نيز !...

اما متأسفانه زمان تعيين شده محدود است و لحظات با شتاب در گذر . آنچه در پي مي آيد حاصل اين نشست است .

پيش از آن فرازهايي از زندگي دكتر رحيميان را مي خوانيم :

دكتر عنايت الله رحيميان در 24 فروردين 1310 در سخت سر (شهرستان رامسر فعلي) ديده به جهان گشود و تحصيلات پنج ساله ي ابتدايي را در رامسر به پايان رساند. وي به علت نبود دبيرستان در رامسر و با توجه به صغر سن  و ضعف عمومي ، قادر به ادامه ي تحصيل در شهرستان هاي ديگر نبود . از اين رو به مدت سه سال مجبور به ترك تحصيل شد.سپس براي گذراندن دوره ي پنج ساله دبيرستان در شهرستان شهسوار (تنكابن كنوني) به تنهايي در اين شهر اقامت گزيد . در آن زمان دروه ي دبيرستان شفاهاً به دو دوره ي سيكل اول و دوم  تقسيم مي شد ، ولي عملاً پايان دوره ي پنج سال اول به شكل امتحان نهايي سرتاسري (كشوري) انجام مي شد و دانش آموزان موفق به اخذ ديپلم علمي مي شدند كه با اين گواهينامه ، در ادارات دولتي استخدام و حتي در دوره ي سربازي وظيفه به درجه افسري نايل مي شدند . ضمناً در آن زمان براي ادامه تحصيل ناچار به گذراندن دوره ي يكساله ششم متوسطه در يكي از سه رشته ي ادبي ، طبيعي ، رياضي بودند. كلاس ششم در كمتر شهري داير بود و در گيلان فقط در شهر رشت اين امكان وجود داشت .

دكتر رحيميان به علت وقايع 28مرداد 1332 تهران را انتخاب و در آنجا از طرف اداره ي آموزش و پرورش در دبيرستان فرخي (واقع در خيابان شوش) ثبت نام شد . پس از اخذ ديپلم در رشته ي طبيعي در كنكور دانشكده پزشكي دانشگاه تهران قبول و در آبان 1340 فارغ التحصيل شد . در خرداد 1341 به استخدام وزارت بهداري در آمد و به شهرستان تالش اعزام شد . در خرداد 1342 به بندر انزلي انتقال يافت و به عنوان طبيب بخش جراحي بيمارستان تا سال 1347 مشغول به كار شد .

در طي اين سال ها با اين كه مطب شلوغي داشت و صاحب زن و دو فرزند بود، در رزيدنتي جراحي دانشگاه تهران قبول و در مركز پزشكي بيمارستان پهلوي(هزار تختوابي سابق و امام خميني فعلي) مشغول به كار گرديد و دوره ي چهارساله رزيدنتي را گذراند. در مردادماه 1350 به علت فعاليت سياسي دستگير و تا سال 1353 در زندان بود.

پس از آزادي از زندان به علت محروميت ، از اشتغال در ادارات دولتي ، به جمعيت شير خورشيد سرخ ايران پيوست و از اين طريق در سال 1354 براي مديريت بيمارستان جديدالتاسيس هشتپر به شهرستان تالش اعزام و تا آخر سال 1357 در همان بيمارستان با سمت جراح و رياست بيمارستان اشتغال داشت.

با آغاز انقلاب در سال 1356 و شروع تظاهرات در شهرهاي مختلف كشور به ويژه تهران دكتر رحيميان نيز به طور جدي با انقلابيون هم آوا شد و به فعاليت سياسي روي آورد. ولي مواجه با مخالفت شديد مردم آن سامان شد به طوري كه همان مردم در ششم بهمن 1357 كه سال روز انقلاب سفيد لقب گرفته بود ، جشني بزرگ به پا داشته و تقاضاي مجازات دكتر رحيميان (كه تنها پزشك متخصص جراحي شهرستان بود) را نمودند. در اين سال دكتر رحيميان عملاًمسئوليت انقلابيون تالش را به عهده گرفت ، تا اين كه با همياري و هم فكري و استفاده از دوستان هم بند خود در زندان شاه ، انقلاب در تالش نيز مثل ساير نقاط ايران به پيروزي رسيد. دكتر رحيميان از آغاز سال 1358 به شهرستان رشت كوچ كرده و در بيمارستان  دكتر حشمت كه بار عمده اي از جراحي ها و عمل هاي ارتوپدي استان را بر دوش داشت مشغول به كار گرديد و در اين شهر منشاء اثر خدمات بسياري شد كه از زبان خودشان آن را مي شنويم .

دكتر مهرداد ب . محمودي

 

*آقاي دكتر جناب عالي در سال 1358 اندكي پس از پيروزي انقلاب از تالش به رشت آمديد، پرسش نخست اين است كه چطور شد كه رشت را انتخاب كرديد؟ ثانياً پس از ورود به رشت شروع كار شما چگونه و ازكجا بود؟

انتخاب شهرستان رشت صددرصد در اختيار خودم نبود، زيرا من آن زمان كارمند جمعيت شيرخورشيدسرخ ايران (استان گيلان)بودم وناچار با اجازه ي مسئولين آن جمعيت بايد منتقل مي شدم ، بنابراين با توجه به امكانات بيشتر پزشكي موجود در بيمارستان هاي رشت و هم چنين نزديكي رشت با شهر رامسر نسبت به ساير نقاط رجحان داشت و با توجه به سوابق كاري و آشنايي همكاران در شيروخورشيد در خواست من به سرعت مورد موافقت قرار گرفت.

پس از ورود به رشت محل كارمن بيمارستان حشمت تعيين شد.اين بيمارستان آن زمان عهده دار قسمت اعظم كار درمان جراحي و ارتوپدي استان بود و جمعيت شيرخورشيد نيز نياز به تقويت اين بيمارستان داشت به اين علت به سرعت رياست بيمارستان دكتر حشمت رشت نيز به اين جانب محول گرديد.

*آقاي دكتر ، جناب عالي در سال 1352 دستگيرو تا سال 1354 در تهران زنداني شديد علت آن چه بود ؟ آيا دليل آن مسايل سياسي يا چيز ديگري بود؟

بايد به عرض برسانم كه اين جانب در آخر مرداد ماه 1350 در مطب خودم واقع در خيابان كارون تهران دستگير شدم. ثانياً سال 1353 آزاد شدم ، ثالثاً در جواب اين پرسش شما بايد بگويم مبارزين مسلحي كه پس از واقعه ي سال 1349 در سياهكل در شهرهاي مختلف ، به خصوص تهران به فعاليت خود ادامه مي دادند در صورت نياز به درمان جراحي به اين جانب مراجعه مي كردند. بنابراين در جواب شما بايد گفت علت آن سياسي بود، نه چيز ديگر، بد نيست اضافه شود كه پنج نفر از تعداد انگشت شمار چريك هاي باقي مانده به وسيله اين جانب درمان شدند.

* تفكر تأسيس بيمارستان خصوصي رشت ، توسط شما شكل گرفت ضرورت آن چه بود؟

اولاً ، در رشت بيمارستان هاي خصوصي وجود داشت ولي كوچك و ناقص و نامتناسب با جمعيت و فرهنگ مردم رشت و گيلان بود. و ثانياً يكي از همين بيمارستان هاي كوچك و نامرتب كه كارهاي جراحي انجام ميداد ، به علت مهاجرت صاحب امتياز و مسئول آن در شرف تعطيلي بود، ثالثاً‌قشري از جامعه كه داراي امكانات مالي بوده و تحت پوشش بيمه نبودند ، با رضايت كامل مايل به پرداخت حق العلاج خود بودند و اين مسئله باعث مي شد كه به وسيله ي افراد گوناگون شاغل  در بيمارستان دولتي از هر گروه و دسته درماني مورد اخاذي قرار گيرند كه در نهايت موجب بدنامي اطباي سالم و درست كار مي شد. افزون بر آن با ارتباطات اجتماعي كه اين قشر(قشرمرفه) داشتند ، به سرعت پس از ويزيت بستري و درمان مي شدند و به اين ترتيب باز جراحي و درمان مردم محروم و نيازمند به تأخير مي افتاد.

* مشكلات پيش روي شما در تأسيس بيمارستان خصوصي چه بود؟ چه كساني به شما كمك كردند و چه كساني مانع كار شدند؟

مهم ترين مشكل پيش روي ما فضاي منفي موجود در جامعه در مخالفت با پزشكان و هم چنين كوشش برخي در مصادره كردن كليه بخش هاي خصوصي بود. در اين رابطه بهترين حامي و حتي مشوق ما ، مرحوم آيت الله احسانبخش بود و در ميان جامعه ي پزشكان نيز اكثر جراحان رشته هاي مختلف پزشكي با من همكاري و همراهي داشتند .اما لازم مي دانم از همكاري  تنگاتنگ آقاي محمد علي چيني چيان چشم پزشك و آقاي عبدالحسين صابر جراح عمومي ياد كنم .

* ديدگاه شما در مورد فعاليت هاي سازمان نظام پزشكي تا سال 1365 (كه در اين سال منحل شد) و تفاوت آن در مقايسه با سازمان نظام پزشكي امروز چيست؟

سازمان نظام پزشكي پس از انقلاب عملاً ‌در سرتاسر ايران منحل شد و حل اختلافات في مابين پزشك و بيمار كلاً‌ در دست اطباء خارج و در اختيار مقامات انتظامي و قضايي قرار گرفت و همگان منتظر بوديم تا نظامنامه ي جديدي از طرف شورا يا دولت انقلابي تصويب و به وزارت بهداشت و درمان ابلاغ شود. از طرف ديگر دخالت افراد غير متخصص در كارهاي مربوطه و هم چنين فقدان يك سازمان مستقل در اداره ي روابط پزشك و بيمار و ديگر مسايل ، صلاح بر اين شد تا با دستوري ثانوي و شفاهي سازمان نظام پزشكي تشكيل شود.

اما تفاوت و مقايسه ي آن با سازمان نظام پزشكي امروز بايد به عرض برسانم كه اولاً پزشكان كوشش كردند كه از افراد كاردان و خوش سابقه ي نظام پزشكي گذشته استفاده كنندو ثانياً از افرادي خارج از آن گروه كه به آنان اعتماد داشته و از اعتقادات و روش زندگي آنها مطلع بودند ، انتخاب نمايند. اين امر سبب شد كه يك مجموعه فعال و بي نظير ، متناسب با خواسته هاي زمان انقلاب انتخاب شوند. نمونه ي بارز آن مي توان از نظام پزشكي رشت نام برد كه نيمي از گذشتگان و نيمي ديگر از فعالين اجتماعي انتخاب شده بودند ، لذا بلافاصله دست به رفع نواقص موجود زدند ، در اسرع وقت كليه ي پزشكان استان گيلان احساس كردند كه چشم هايي حساس مراقب و مواظب آنان است . پس به سرعت اقدام به اصلاح تابلوها و وسايل مطب كردند و حتي افراد خاطي نيز كوشيدند ، در رفتار خود تجديد نظر كنند . دراين رابطه آقاي دكتر فائق شاهد خوبي است .

* انتشار مصاحبه با جناب عالي و معرفي شما در ماه نامه ي ره آورد گيل مصادف با روز پزشك است . نظر شما راجع به روز پزشك چيست؟

راجع به روز پزشك بايد گفت انتخاب يك روز به نام روز پزشك حداقل سازمان هاي رسانه اي كشور را متوجه امر مهمي به نام پزشكي و درمان و دارو و هم چنين پوشش بيمه اي مردم و امور مربوط به درمان مي كند . لذا نكات جديدي مطرح و مورد توجه قرار خواهد گرفت . نكته ي مهم در اين رابطه به نظر من دادخواهي پزشكان جواني است كه با تمام شعور و سواد خود از امتياز متناسب با موقعيت و شخصيت خود برخوردار نيستند.

* در جرايد آمده كه آقاي دكتر فاضل رئيس جامعه ي جراحان و رئيس انجمن هاي علمي تخصصي كشور معتقد است كه نظام پزشكي و انتخابات آن بايد كاملاً ‌مردمي و به دور از دخالت دولت باشد و حتي نياز به بودجه دولتي نيز ندارد. نظر جنابعالي چيست؟

در صلاحيت و صداقت آقاي دكتر فاضل شكي نيست و هم چنين در توان مديريت نام برده در دوران تصدي وزارت بهداشت و درمان به نظر من مقصود از كاملاً‌مردمي و بدور از دخالت دولت در وهله ي اول حذف مسئله ي تأييد صلاحيت پزشكان (نظارت استصوابي) در اداره ي سازمان است و اما عدم نياز به بودجه ي دولتي ، هم چنان كه آقاي دكتر فاضل توانسته اند با حق عضويت جراحان رشته هاي گوناگون ،‌انجمن جراحان ايران را اداره نمايند تامين بودجه جاري نظام پزشكي نيز امر مشكلي نيست ، شكي نيست كه اكثريت قاطع پزشكان قادر به شناسايي همكاران صالح و مؤيد خود هستند.

* آيا جناب عالي غير از حيطه ي پزشكي تاكنون فععاليت ديگري نيز داشته ايد؟

اگر منظورتان كارهاي اجتماعي است، من هميشه در خدمت مردم بوده و هستم . مثلاً در رامسر با استفاده از امكانات عمومي خود پرورشگاهي تأسيس و خود نيز متولي آن هستم و سال هاست كه به فعاليت در آن ادامه مي دهم و علاوه بر آن كتابي بنام"سخت سر يا رامسر در گذر زمان" نوشته ام كه كتابي است تاريخي و پژوهشي كه مطمئنا شما هم آن را مطالعه فرموده ايد.

ـ بله مطالعه كرده ام .

ـ و بسيار مورد استقبال روشنفكران رشت و رامسر قرار گرفته است. در ضمن بد نيست يادآوري نمايم در سال 1341 كه در تالش  خدمت پزشكي مي كردم آقاي دكتر بابك استاندار وقت گيلان كه به خدماتم آشنا شده بود از من خواستند در ضمن كار پزشكي شهرداري پره سر را تأسيس وكارمندان لازم رااستخدام و براي مدتي اداره نمايم ، من نيز بدون دريافت هرگونه مزد و پاداشي اين كار را انجام دادم.

* نظر جناب عالي راجع به اخلاق پزشكي و چگونگي رعايت آن در جامعه ي امروزي مان چيست؟

در رابطه با اخلاق پزشكي و لزوم رعايت آن در جامعه ما شكي نيست ، اما اين مسئله هم مانند تمام مسايل اجتماعي تابعي از مشكلات و معضلات جامعه است كه پزشكان در آن زندگي مي كنند.تا زماني كه يك پزشك (اعم از عمومي يا متخصص) با تمام كوشش خود قادر به تأمين هزينه جاري مطب و زندگي شخصي نباشد ، نمي توان از او انتظار "اخلاق نمونه بودن " را داشت.

*آقاي دكتر ، از وقتي كه در اختيارمان گذاشتيد سپاسگزارم

من هم از شما و دكتر فائق عزيز صميمانه تشكر دارم .



آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: